پشت دیـوار همین کـوچه به دارم بزنید
مـن کـه رفتـم بنشینید و هـوارم بزنیـد
بـاد هـم آگهـی مرگ مـرا خواهد بـرد
بنویسـید کـه بــد بـودم و جـارم بزنـید
من از آییـن شما سـیر شدم، سـیر شـدم
پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنیـد
دستهایم چقدر بـود و به دریـا نرسیـد
خبـر مـرگ مـرا طعنــه بـه یـــارم بزنید
آی آنها که به بیبرگـی من میخندید
مـرد باشـید و بـیـاییـد و کنـارم بـزنیـد